محمد امین خانمحمد امین خان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

محمد امین گل همیشه بهار مادر

حماسه ی علی اصغر

                 محمد امین جانم با پدر و عمو روح الله در مراسم شیرخوران هیئت علی اصغر شرکت کردیم صبح زود از خواب بیدار شدیم ساعت 8بود که با هم به حسینه ثارالله رفتیم عجب جمعیتی بود   یا حســــــــــــــــــــــین تا ساعت 10بودیم ،خیلی فیض بردم از این مراسم،ایشالا که سرباز امام زمان باشی .و بتونم پسری مث علی اکبر تربیت کنم .   یـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا حـســـــــــــــــــــــــــــــــــین ...
17 آبان 1392

یــــــــــاد بود............

  خوشا آنان که در این صحنه خاک                      چو خورشیدی درخشیدند و رفتند عطر حضور شما در خاطره هایمان هر سال پاییز را دلگیرتر می کند. سالی دگر گذشت اما هم چنان خوشنامیتان فخر زندگیمان است و فقدانتان حسرت ابدیمان . 11 آبان بدترین و تلخ ترین اتفاق در زندگی مادر است ، دو روز قبل از اینکه برای پدبزرگ اتفاقی بیافتد پیشش بودم ،تلفنی از مادربزرگ شنیدم که حال آقام خوب نیست ،با پدر با هم رفتیم ملاقاتی مستقیم رفتیم بیمارستان، سر تخت دراز کشیده بود،ماما میگفت غذا آقا نمیخوره تو بهش بده ،میبایست سرم بگیره،تو او...
11 آبان 1392

عشق مامان

                               بهترینم کدامین گل زیبا را به قلب مهربانت هدیه کنم                           که لبخندت خود گلستانی از زیباترین گلستان گلهاست.   ...
12 شهريور 1392

HiSS هیــــــــــــــــــــــــس

  جان مادر چقد رفتارهایت  عوض شده من موندم از ادامه این راه میخواهم انصراف بدهم واقعاً خدا چه قدرتی به مادرهای ما داده بود یعنی ما هم کارهای شما را انجام میدادیم؟؟؟ تا حالا از ماما نپرسیم ولی حتما در ملاقات بعدی ازش سوال میکنم من در عجبم از این همه خلاقیت!!!! فدات بشم  حتی شیوه خوابیدنت هم عوض شده نمیدونم باید چطور بخوابونمت قبلاً رو پام تکونت میدادم تا بخوابی یا پدر بغلت میکرد تو بغلش میخوابوندت ولی الان واویلا ....هیچ طوری آرام و قرار نداری اصلاً شما بگو چطوری بخوابونمت من با روی باز میپذیرم وای چقد گریه، چقد گریه فرزندم آرام باش... بلاخره ایقد گریه میکنی و جیغ میزنی ت...
1 شهريور 1392

تولد مامان

    نمی خواهم خاطره فردایتان شوم امروز من باشید         بیقرار کودکی ام یادش بخیر...... قهر میکردیم تا قیامت و لحظه ای یعد قیامت میشد. کاش همیشه..           در کودکی می ماندیم تا به جای دل ها یمان سر زانو هایمان زخمی می شد..... ...
26 مرداد 1392
1